شکوفاییِ «باطل» و فلاکتِ «حق»!
دشمنیِ جمهوری اسلامی با اسرائیل تنها ریشه در خرافهگوییهایِ مذهبیِ ملایان و ولایتِ فلاکتبار ایشان بر ایران ندارد. این دشمنی به ویژه مدیونِ خرافهگوییهایِ عرفیِ یک جریانِ روشنفکری است که دیربازی است که خندقِ ملایان است و دلال و خادمِ خادمینِ فرقه ضاله فقها و مجتهدینی که کشوری را نخست با ماجراجوییهایِ خود و لاتهایشان به خاک سیاه مینشانند و آنگاه بانگ دروغ برمیآورند که "برجام افتخاری سیاسی و حقوقی برای تاریخ ایران است"!
دیربازی است که فرقه شیعهگر مسلط بر ایران در ادبیاتِ سیاسیِ خود از جمهوری اسلامی به عنوان تجسم امالقراییِ “حق” و از کشور اسرائیل به عنوان “غده سرطانی” نام برده، دولت – ملت یهود و گفتمان صیونیزم پایهگذار آن در عصر جدید را عین “باطل” میداند.
دیربازی است که روشنفکریِ شیعهگر مسلط بر فضایِ فکریِ ایران، در خرافهگوییهایِ سیاسی – عبادیِ خود، کشور اسرائیل را بیشوکم در همان چارچوبِ عقیدتی تعریف میکند که جلال آلاحمد در میانه دهه چهل خورشیدی در “سفر به ولایت عزراییل” توصیف میکرد: “و اگر در آن جنگهای صلیبی اروپائیان باختند در عوض علم و صنعت عالم اسلام را به غنیمت بردند و این بار به كمك … یك نوچه كوچك كه عبارت باشد از صهیونیسم، از نو به همان جنگ آمدهاند… به مناسبت اينكه نازيسم … شش ميليون يهودیِ فلكزده را در آن كورههای آدمپزی ريخت – امروز دو سه ميليون عربهایِ فلسطين و غزه و غرب اردن بايد در حمايتِ سرمايهداران وال استريت و بانك روچيلد كشته و آواره بشوند؛ و چون حضرات روشنفكر اروپايی در جنايتهای هيتلر شريك بودهاند و در همان ساعت دم بر نياوردهاند، حالا به همان يهودیها در خاورميانه سرپل دادهاند تا ملل مصر و سوريه و الجزاير و عراق شلاق بخورند و ديگر خيال مبارزه ضداستعمار غرب را در سر نپرورند و ديگر كانال سوئز را رو به ملل متمدن نبندند! تف بر اين تمدن گند بورژوا”!!
دیربازی است که مدعیان اندیشه در ایران در پناه آزادی “صلیبیون” لم دادهاند و بر این طبل توخالی میکوبند که “روشنفکر ایرانی فقط میتواند شیعه باشد زیرا روشنفکر ایرانی بدون فرهنگ شیعه معنی ندارد”. آیا از اینان سراغ داریم که در جایی به سلفِ خود، که خسی شد در میقات، یادآور این نکته شده باشند که ملل مصر و سوريه و الجزاير و عراق از دستِ گفتمان نوزایش فرهنگی و زبانی و سیاسیِ یهود در کانونِ ملی این قوم که اسرائیل باشد، یعنی صیهونیزم، شلاق نخوردهاند و اگر شلاق خوردهاند این ملل، که خوردهاند، تازیانه در دست امثال جمال عبدالناصر، حافظ و بشار اسد، صدام حسین و خالد مشعل و ابوبکر البغدادی و “جبهه آزادیبخش الجزیره” و سرداران انقلابی و ژنرالهای قاچاقچی آن بوده است و لاغیر؟
ثبتنام برای دریافت خبرنامه روزانه از طریق ایمیل ثبتنام
اسرائیل، در همسایگی حماس، حزبالله، جهاد اسلامی، ناسیونال سوسیالیزم بعثی و داعش (و نه در همجواری سوییس و اتریش و ایتالیا)، با مساحتی کمتر از استان مازندران، با جمعیتی معادل یکدهم ایران، بدون پشتوانه نفت و گاز (تا پیش از کشفِ میدانِ گازیِ لِویاتان در مدیترانه) و با پشتسرگذاردن هفت جنگ تمامعیار که سه مورد آن در برابر سه ائتلاف بزرگ نظامی عرب بود، تولید ناخالص سالانهای بالغ بر سیصد میلیارد دلار دارد که بخش بزرگی از آن از فنآوری نوین در عصههایِ مختلفِ کشاورزی، ارتباطات و اطلاعات و صنعتِ هوایی و فضایی و غیره کسب میشود.
در مقایسه، ایران، با مساحتی بالغ بر هشتاد برابر اسرائیل، با ده برابر جمعیت، با چهارمین و نخستین منابع نفت و گاز در جهان، با ١١ میليون حاشيه نشين، ٧ مليون بيكار، ٣ میليون معتاد، ١٥ میليون مورد انواع بیماران روحی، با يك میليون كارگر جنسى، يك میليون كودك كار، ٥٠٠ هزار كارتون خواب و سالانه ١٥ میليون پرونده قضایی (یعنی سی میلیون شاکی!) و ششصدهزار تازهوارد به زندانها، با رکورد جهانی متوسط سالانه ١٥٠ هزار مغز فراری از کشور، از صدرنشینانِ جدولِ جهانیِ شاخصِ فلاکت بشمار میرود.
آیا در جایی از “روشنفکر شیعه” دیده یا شنیدهایم که چگونه ممکن است که “باطل” به چنین رتبه از شکوفایی برسد و “حق” به چنین فلاکتی دچار آید؟
صد سال پیش، در عصر مشروطه و به ویژه در مرحله دوّم آن که با تسخیر تهران به دست آزادیخواهان مسلح و سرنگونی استبداد صغیر آغاز میشود، روشنفکریِ ایرانی، همان که شیخ فضلالله نوری را به چوبه دار سپرد و مابقی را به عتبات تبعید کرد، از اجتماعیون عامیون گرفته تا دموکراتها، چنان ملی و غیرمذهبیاند که در بادکوبه از طریق یحیی دولت آبادی به سید بهبهانی، از ملایان مرحله اوّل انقلاب، پیام میفرستند که “به آقای بهبهانی بگویید پایشان را از گلیمشان درازتر نکنند!”
در همان اعصار و مدت زمانی پس از آن، ما در ایران روشنفکری داریم مانند احمد کسروی که ردای شوم ملایان بدور انداخته، در جامه خردباوری و ملیگرای خویش، بانگ برمینهد که “مشروطه و کیش شیعی دوتاست و این دو را با یکدیگر ترکیب کردن هرگز نتوانست!”
دشمنیِ جمهوری اسلامی با اسرائیل تنها ریشه در خرافهگوییهایِ مذهبیِ ملایان و ولایتِ فلاکتبار ایشان بر ایران ندارد. این دشمنی به ویژه مدیونِ خرافهگوییهایِ عرفیِ یک جریانِ روشنفکری است که دیربازی است که خندقِ ملایان است و دلال و خادمِ خادمینِ فرقه ضاله فقها و مجتهدینی که کشوری را نخست با ماجراجوییهایِ خود و لاتهایشان به خاک سیاه مینشانند و آنگاه بانگ دروغ برمیآورند که “برجام افتخاری سیاسی و حقوقی برای تاریخ ایران است”!
(این نخستین برگ از سلسله مقالاتی است که از این پس هر هفته یک بار در همین ستون بقلم رامین پرهام منتشر خواهد شد)