اسرائیل در جنگ؛ روز ۴۶۹

جستجو

روزنامه نگاری که پس از گرفتن عکس های نادر از یهودیان ایران کتاب منتشر کرد وادار به فرار از کشور شد

بالاخره ۱۵ سال پس از آنکه عکاس خبری مسلمان اسوشیتد پرس زندگی روزمرهٔ یهودیان ایران که موطن دومین جمعیت بزرگ یهودیان خاورمیانه است را به تصویر کشید، پروژهٔ یگانهٔ او روی روز دید.

حسن سربخشیان، عکاس. (courtesy Hassan Sarbakhsian/ via JTA)
حسن سربخشیان، عکاس. (courtesy Hassan Sarbakhsian/ via JTA)

بالاخره ۱۵ سال پس از آنکه عکاس خبری مسلمان اسوشیتد پرس زندگی روزمرهٔ یهودیان ایران که موطن دومین جمعیت بزرگ یهودیان خاورمیانه است را به تصویر کشید، پروژهٔ یگانهٔ او روی روز دید.

تصاویر


تا ۲۰۰۷ که این عکس گرفته شد، شمسی یکی از سه یهودی ساکن کنیسای عذرا جیکوب تهران بود.
(Hassan Sarbakhsian/ via JTA)


قالی فروشی در بازار بزرگ تهران. (Hassan Sarbakhsian/ via JTA)

حسن سربخشیان، عکاس. (courtesy Hassan Sarbakhsian/ via JTA)

دو مرد جوان در محلهٔ قدیمی یهودیان شیراز قدم می زنند. بر دیوار پشت سرشان یک عبارت توهین آمیز ضدیهود به صورت گرافیتی ترسیم شده است. (Hassan Sarbakhsian/ via JTA)


دختران یهودی در تظاهرات صلح در تهران. (Hassan Sarbakhsian/ via JTA)


هارون یشایایی رهبر پیشین جامعهٔ یهودیان ایران، وسط، برای ابراز همبستگی با فلسطینیان در مراسم نماز جمعهٔ مسلمانان شرکت کرده است. (Hassan Sarbakhsian/ via JTA)

تلگرام یهود – نیایش یهودی در مسجد. کشیدن قلیان در آشپزخانهٔ کوشر. آموزش در کلاس های درس یهودیان با تابلو پرترهٔ یهودیان به دیوار.

در ایران، که از پی انقلاب ۱۹۷۹ دولت دائما خواهان انهدام خشونت آمیز اسرائيل است، یهودیان مجازند آزادانه مراسم مذهبی خود را بجا آورند و پیوند محکمی با کشور خود [ایران] احساس کنند. یهودیان در مجلس ایران نمایندهٔ‌ دائمی دارند.

اما هنگامیکه حسن سربخشیان، عکاس پیشین اسوشیتد پرس دو سال را در فاصلهٔ ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ در میان یهودیان ایران گذراند، مجموعه عکس هایی گرفت که بخشی از آن را برای انتشار در کتابی کنار گذاشت. این عکس ها پنجره ای به درون خانه های یهودیان، کنیساها و دیگر فضاهای یهودیان می گشایند که در حالت عادی، جامعهٔ یهودیان به روی جهان بیرون بسته نگاه می دارد.

سربخشیان در ابتدا کتاب را برای انتشار به وزارت فرهنگ ایران داد اما با فرهنگ فراگیر یهودی ستیز کشور مواجه شد. وزارت فرهنگ مدعی شد که او مأمور اسرائیل است و ارزش های ضد اسلامی تبلیغ می کند. او را مجبور کردند به کار با اسوشیتد پرس خاتمه دهد. به تدریج نگران امنیت جانی خود و همسرش شد. او و همسرش پروانه وحیدمنش، روزنامه نگار و کنشگر حقوق بشر که در این پروژه با او مشارکت داشت، به ویرجینا نقل مکان کردند.

تا سال ۲۰۲۰ حدود ۹۰۰۰ یهودی در ایران زندگی می کردند. این رقم در مقابل جمعیت ۱۰۰۰۰۰ نفری یهودیان ایران در پیش از انقلاب، بسیار ناچیز است، اما ایران همچنان بعد از اسرائیل، دومین جمعیت بزرگ یهودیان در خاورمیانه را دارد.

در بعضی از عکس هایی که در کتاب منتشر شد، وضعیت پرمخاطرهٔ یهودیان در کشوری به نمایش گذاشته شده که آنان را وادار می کند دائما به دولت دینی مسلمان کشور ابراز وفاداری کنند. در عکسی، یکی از رهبران یهودیان در روز قدس، که شامل راهپیمایی حمایت از فلسطینیان است و اغلب پرچم اسرائیل را طی مراسم به آتش می کشند و شعارهای ضداسرائیلی می دهند، در مسجد حضور دارد.

نزدیک ۱۵ سال پس از گرفتن آخرین عکس برای کتاب «وقایع نگار تصویری یهودیان ایران» که در نهایت روز سه شنبه از سوی «انتشارات دانشگاه ایالتی پن» منتشر شد، سربخشیان هنوز پروژه ای که راه به مصیبت های بعدی گشود را بهترین تجربهٔ زندگی خود می شمارد.

در زیر، بخشی از مصاحبهٔ تلگرام یهود با سربخشیان را می خوانید:

می توانید بیشتر از چالش های حین کار بر روی این پروژه بگویید؟

برای من به عنوان یک مسلمان، بسیار سخت بود که اعتماد جامعهٔ یهودیان را جلب کنم. سفر به اعماق جامعهٔ بسته ای که آنها دارند، بسیار عجیب است. من درک می کنم و احترام می گذارم. همچنین از اینکه با اعتماد به ما، پروژهٔ ما را پذیرفتند، بسیار ممنونم.

چالش دیگر، چالش با نهادهای رسمی بود. رسانه ها و تلویزیون در کنترل دولت است. رسانهٔ خصوصی در کشور موجود نیست. هر چیزی مربوط به جامعهٔ یهودیان، به آسانی به اسرائیل منتسب می شود. اسرائيل خط قرمز قطعی است؛ هیچ کاری در رابطه با اسرائیل نمی توانید بکنید. هرچیزی مربوط به یهودیان در ایران، کاملا سیاسی است.

بسیاری از عکس هایی که گرفتید در فضاهای خصوصی مانند کنیساها و خانه های مردم است. چطور اعتمادشان را به دست آوردید، و این تجربه چگونه بود؟

برای ایرانیان غیریهودی، راه یافتن به آنسوی دیوار خانه های یهودیان ایران غیرممکن است. امکان ندارد. اما من عکاس اسوشیتد پرس بودم، و پیش از این نیز یهودیان ایران عکس گرفته بودم و عکس های من را یهودیان ایالات متحده، اروپا، اسرائیل و دیگر جاها دیده بودند. به همین خاطر، وقتی تأیید دوستان و اعضای خانوادهٔ خود که آن عکس ها را دیده بودند را شنیدند، به من اعتماد کردند. از این گذشته، ما با آنها دوست شدیم. من نه، بیشتر همسرم. با هم به خانه هاشان رفتیم. ما را به جشن ها و عروسی ها و گردهمایی هاشان دعوت کردند. هر چه در این کتاب می بینید، بر اثر اعتمادی دو جانبه است. یکباره هم اتفاق نیفتاد. این پروژه دو سال به طول انجامید. بهمراه آنها با اتوبوس به پانزده شهر سفر کردیم. در شادی آنها شریک شدیم. سر سفرهٔ آنها نشستیم. در واقع با آنها زندگی کردیم.

در طول این پروژه چه چیزهایی در رابطه با زندگی یهودیان آموختید؟

تا آن موقع نمی دانستم ابعاد محدودیت های زندگی یهودیان ایران تا چه اندازه وسیع است. وقتی شما اقلیت یک جامعهٔ اکثریت باشید، به سختی می توانید زندگی نورمال داشته باشید.

از بیمارستان و خیریهٔ دکتر ساپیر در تهران، که با بودجه و تحت مدیریت یهودیان اداره می شود هم عکس گرفتید. می توانید بگویید این چه معنایی دارد؟

این یک بیمارستان کم نظیر است. دهه ها پیش ساخته شده است. آنجا دین شما را نمی پرسند؛ فقط وارد بیمارستان می شوید و می توانید درخواست کنید که شما را مداوا کنند. عکس بسیار پیچیده ای از پزشکی یهودی گرفتم که یک نوزاد مسلمان که چند ساعت پیش از آن به دنیا آمده بود را روی دست گرفته بود. آدم باید خیلی توان روحی داشته باشد که حتی وقتی به آیندهٔ خود امید ندارد، به دیگران کمک کند. گاهی جوانان یهودی را می دیدم که می خواستند از کشور بروند. من کاملا درک می کنم چرا: چون آنجا نمی توانند موقعیت های شغلی عالی در ادارات دولتی داشته باشند، امکان ندارد. اما به سؤال شما برگردیم، این بیمارستان فوق العاده است. به مردم اعتماد می کنند، و مردم به آنها اعتماد می کنند. یهودیان و مسلمانان کنار هم کار می کنند، نه فقط در بیمارستان، در جاهای دیگر هم، مثلا در بازار تهران. البته، هرگز به خانه های هم نمی روند – که شاید هم بروند اما من خبر ندارم.

دوست دارید خواننده های این کتاب چه برداشتی داشته باشند؟

امیدوارم این کتاب برایشان نمونهٔ از جامعهٔ ایران باشد، نه فقط یهودیان. من خودم را در این کتاب می بینم. همهٔ‌ ایرانی ها را در این کتاب می بینم. این مردم با محدودیت های بسیار روبرو هستند، با وجود این می گویند «ما ایرانی هستیم.» البته این کتاب دربارهٔ جامعهٔ یهودیان ایران است. اما برای من کمی بیش از آن است. برای من به معنای خوانشی از تاریخ ایران و جامعهٔ پیچیدهٔ آن است. در هر یک از این تصاویر من ایرانی هایی را می بینم که وادار شده اند خارج از وطن خود زندگی کنند، گرچه همچنان داخل این کشور بسر می برند. بیش از یک دهه است که من در تبعید زندگی می کنم و جزو اقلیتی کاملا متفاوت با جامعهٔ میزبان ایالات متحده و اروپا هستم. به اسرائیل هم سفر کرده ام. شباهت های بسیاری میان ایران و اسرائیل مشاهده کردم، و تفاوت هایی نیز. می دانم که پیش از این کتابی نظیر این جمع آوری نشده است. ما این کتاب ها را برای ثبت در تاریخ نیاز داریم. موضوع، موضوع تاریخ است. دربارهٔ تمام آدم هایی است که رنج می کشند.

چه شباهت هایی میان ایران و اسرائیل مشاهده کردید؟

در هر دو کشور تندروهایی هستند، مردمی که به مردمان دیگر احترام نمی گذارند، به شما گوش نمی دهند و همچنان سر آنچه خود باور دارند، می ایستند. مردمی را هم می بینی، در هر دو کشور، که واقعا افکار باز دارند. اینها دو چیز متفاوت اند، یکی مردم، و دیگری دولت. ما باید خط مشخصی میان این دو بکشیم. دولت ها چنان دیدگاههای متفاوتی علیه یکدیگر دارند، اما هر دو طرف مردم خود را محدود می کنند. البته اسرائیل یک کشور دموکراتیک است، اما من همچنان این محدودیت را مشاهده می کنم.

متاسفانه در ۴۳ سال گذشته شاهد بی ارتباطی میان دو جامعه بوده ایم. پیش از آن اینطور نبود. اسرائیلی ها تأسیسات زیادی در ایران ساختند. در عین حال، هم اکنون بسیار ایرانی اسرائیلی هایی هستند که در اسرائیل به کار مشغولند. این دو ملت با هم بسیار مرتبط اند، ما در ۴۳ سال گذشته، سوء تفاهم ها باعث بی ارتباطی شده است.

اطلاعات بیشتر در مورد