راه نوین ابریشم – آینده منهای ایران؟
درحالیکه شرایط سیاسی حاکم بر ایران کشور ما را به حاشیه راه نوین ابریشم رانده است، اسرائیل، با توجه به ثبات و امنیّتاش و ارتش نیرومند و نوآوریِ اقتصادِ پویایاش در فنآوریهایِ نوین، بیش از پیش به بازیگر راهبردیِ راهرو جنوبی جاده نوین ابریشم تبدیل میشود.
درحالیکه جناحهای مختلف نظام هر روز بیش از روز پیش ایران ما را در مرداب فساد و فحشا و اختلاس و بیکاری و زمینخواری و جنگهای نیابتی و مذهبی و لشکرکشیهای فاطمی – زینبی، به مرز فروپاشی همهجانبه نزدیکتر میکنند، دنیا راه خودش را میرود. راهی که از ایران، این چهارراه جغرافیایی و سیاسی و فرهنگی و تمدنی میان غرب و شرق و شمال و جنوب، عبور نمیکند. درحالیکه معاون اوّل رئیس دولتِ کلید، معروف به “تدبیر و امید”، نالهکنان نِق میزند که “هیچ خطری همانند فساد نظام جمهوری اسلامی را تهدید نمی کند” و التماسکنان خطاب به رقیبانِ خود در بیتالفساد در باب مأموریتِ اصلیِ دولتِ متبوع خویش میافزاید که “هیچ رسالتی مهمتر از حراست و حفاظت از نظام بر عهده ما نیست“، در چنین حال و روزگاری که گریبان کشور ما را گرفته و وِل نمیکند، دنیا سرگرم ساختن قرن بیستویکم است. قرن بیستویکم منهایِ ایران.
یکی از راههایِ راهبردیِ در دست ترسیم و تکوین برای قرن بیستویکم، راهی استراتژیک که اگر اوضاع در ایران در همین بیراهه اسلامیِ چهل ساله گذشته باقی بماند کشور ما را دور خواهد زد، راه نوین ابریشم است.
راه نوین ابریشم، ترکیبی از کمربند اقتصادی ابریشم و راه دریایی ابریشم است. این راه استراتژیک قرن بیستم تحت نام “یک کمربند، یک راه” (One Belt, One Road) یا OBOR نیز شناخته میشود. هدف راهبردی این راه که پردهبرداری از آن توسط چین در اکتبر 2013 انجام شد، از یک سو ادغام و یکپارچهسازیِ هرچهبیشتر اقتصادهایِ دو قاره آسیااروپا و آفریقا، و از سوی دیگر برجسته کردن وزن فزاینده اقتصاد و سیاست چین در صحنه جهانی است. یکی از عناصر اصلی تشکیلدهنده جاده نوین ابریشم، پُل زمینیِ آسیااروپاست (Eurasian Land Bridge) که صنعتِ چین را از طریق راه آهن و با گذشتن از آسیای مرکزی و روسیه، از شمال دریای مازندران و با دور زدن ایران، به اروپا و بنادر و بازارهای آن متصل میکند. به عنوان نمونه، نخستین شرکتی که بهرهبرداری از راه نوین ابریشم را آغاز کرده، شرکت آمریکایی Hewlett-Packard است. این شرکت محصولاتِ تولیدیِ خود را با راه آهن، تا سه بار در هفته به اقتضای بازار و تقاضا، از کارخانههایِ چینی به بندر هامبورگ در شمال آلمان صادر میکند. روسیه و قزاقستان از برندههایِ اصلیِ این راه استراتژیک هستند. و بازنده اصلیِ آن، ایران. قزاقستان که هم اکنون 14000 کیلومتر خطوط آهن دارد، به سرعت در حال گسترش این خطوط در مرز چین میباشد. در همین حال، ترکمنستان نیز در حال گسترش خط آهن خود به سمت جنوب است. درحالیکه یکی از اهداف طرح استراتژیک راه نوین ابریشم با محوریّت چین، متصل کردن این کشور به ایران از طریق ترکمنستان میباشد، تنها راه عملی شدن چنین اتصالی، به گفته نایبرئیس خطوط ملی آهن قزاقستان، “بهبود شرایط سیاسی در ایران” است. به عبارت دیگر، اگر شرایط سیاسی در ایران تغییر نکند، دو راه زمینی شمال و جنوب جاده نوین ابریشم، با گذشتن از آسیای مرکزی و خاک روسیه یا از طریق دریای مازندران و قفقاز و خاک ترکیه، هر دو خاک ایران را دور خواهند زد. به عبارت دیگر، اگر شرایط سیاسی در ایران تغییر نکند، سرزمین ما ایران که دیربازی از طریق راه شاهی، چهارراه اصلی راه تاریخی ابریشم بشمار میرفت، از یکی از کلیدیترین طرحهای استراتژیک در دست اجرا برای سازماندهی به اقتصاد و تجارت و سیاست قرن بیستویکم، بیبهره خواهد ماند. راه شاهی (Royal Road) به درازای 2699 کیلومتر که به دستور داریوش بزرگ ساخته شد، شوش و پاسارگاد را به شهر سارد در آسیای صغیر متصل میکرد. راه شاهی ایران که نخستین شاهراه بینالمللی جهان بشمار میرود و در زمان خود از بهترین شاهراهها محسوب میشد و بعدها توسط رومیها نیز مورد استفاده قرار گرفت، از چنان امنیّت و کیفیتی برخوردار بود که پیکهای نامهرسان میتوانستند مسافت ۲۶۹۹ کیلومتری آن را در هفت روز بپیمایند.
ثبتنام برای دریافت خبرنامه روزانه از طریق ایمیل ثبتنام
همان طور که پیش ازاین یادآور شدیم، مرکز ثقل و محرّک اصلی این پروژه استراتژیک برای قرن بیستویکم، چین است.
تسهیل تجارت، دادوستد ارزی، اتصال راهها و خطوط ترابری، ارتباطات سیاسی و تفاهم فرهنگی، اهداف راهبردی این طرح را تشکیل میدهند. ایستگاه راه ابریشم (Silk Road Station) زیربنایِ تکنولوژیکِ طرحِ استراتژیکِ “یک کمربند، یک راه” است. کارگزار اصلی ایستگاه راه ابریشم، شرکت چینیِ آی زی پی است. این شرکت مسئولیت طراحی و اجرای زیرساختهای فنّی و تکنولوژیکِ لازم برای تسهیل گمرکی و مالیِ مبادلاتِ تجاری در بنادر بیستونه گانه راه نوین ابریشم در سراسر جهان را بر عهده دارد.
درحالیکه اسلامگرایی در کشورهایِ عربِ خاورمیانه بزرگ رو به افزایش است و این سرزمینها تازه وارد همان تونل تیره و تاری میشوند که ایران در 1357 وارد آن شد، و درحالیکه شرایط سیاسی حاکم بر ایران کشور ما را به حاشیه راه نوین ابریشم رانده است، اسرائیل، با توجه به ثبات و امنیّتاش و ارتش نیرومند و نوآوریِ اقتصادِ پویایاش در فنآوریهایِ نوین، بیش از پیش به بازیگر راهبردیِ راهرو جنوبی جاده نوین ابریشم تبدیل میشود. بگفته کریستینا لین، متخصص روابط چین و خاورمیانه از دانشگاه جان هاپکینز آمریکا، دو کشور چین و اسرائیل سرگرم به اجرا درآوردن یک طرح دو میلیارد دلاری معروف به Red-Med هستند که میرود تا بندر اِلات در دریای سرخ را از طریق راه آهن به بندر اشدود در ساحل دریای مدیترانه متصل کند. این طرح خط آهن که به کانال فولادی هم شناخته میشود، نهایتاً مصر و اسلامزدگیِ مزمن آن و کانال سوئز را دور خواهد زد. جالب اینجاست که تا پیش از انقلاب اسلامی، این ایران بود که در طرحی مشترک با اسرائیل و برای منافع متقابل نفتی، تجاری و سیاسی، بندر اِلات در دریای سرخ را به بندر اشکلون در مدیترانه متصل کرده بود! و باز جالب اینجا که اگر “اسرائیل در قرن بیستم یک کشور تحتالحمایه آمریکا محسوب میشد”، در قرن بیستویکم و به عنوان یک قدرت منطقهای نظامی، سیاسی، اقتصادی و گازی، بیش از پیش، “نه به دنبال حامی، که به دنبال شریک خواهد بود.”
آیا ایران شریک اسرائیل در قرن بیستویکم خواهد بود؟
ایران در قرن پیش رو دو راه بیشتر ندارد: یا باید شریکِ شوربختیِ “کمربند اسلامی” باشد، کمربندی که از مراکش تا اندونزی و بر اساس آخرین پژوهشهایِ جمعیتشناختیِ میدانی، “یکسوّم کل جمعیت بیش از یک میلیاردی آن خواهان مهاجرت است”؛ یا باید درِ “انقلابِ شکوهمند اسلامی” را برای همیشه تخته کند و به راه ابریشمیِ پیشرفت بپیوندد.
گزینه دیگری در کار نخواهد بود: ایرانیان باید میان ایران و “ایران اسلامی” یکی را انتخاب کنند.